شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
پـای قـرارعـاشـقـیات سـرگـذاشـتی ازهرچه بهـتراست تو بهـترگذاشتی میخواستی که دل ببریازگدایخود این کـاررا به عـهـدۀ اکـبـر گـذاشـتی
مـفـتـاح مـشـکـلات بزرگقـبـیـلـهرا در دستهای کوچک اصغـر گذاشتی
یک عده را کـنیزسرای دوخواهرت یـک عـده را غــلام بـرادر گـذاشـتـی
دیـدیکه درفـراق حـرم گریه میکنم درسیـنهام به سمت حـرم درگـذاشتی
اشکیکه دادهای همۀ ثروت مناست درکـاسههای چـشـم گـدا زرگـذاشتی
امـاچـرا تـوای سبب خـلـقـت زمـیـن سرروی خـاک ساعـت آخـرگذاشتی
ازسینه تا که تیزی سرنیزهها گذشت حـنجـربه زیرکُـندی خـنجـرگذاشتی اصلاخودت بگوکه چه خاکی بهسرکنمبیسرچو پا به عرصۀ محشر گذاشتی جای کفن به جسم تویک پیروهنرسید آنهم به دست غـارت لشکرگـذاشتی توجان خاتمی،چه کسی خاتمت ربود؟ باچون تویی به غیرمحـبّت روا نبود